الان همه خوبن؟!
آلینا اشاره می کند که نفرت فقط به دلیل انتخاب هایی که او انجام داده بود وجود دارد، اما او می گوید که به مرور زمان، او نیز باید تصمیمات بزرگی بگیرد. ناگهان یک هیولای سایه از کیریگان بیرون می آید و سعی می کند به دنبال آلینا برود. او سعی می کند جلوی آن را بگیرد و نشان می دهد که دیگر کنترل آنها را در دست ندارد و در این روند پایین کشیده می شود. در عوض، Inej از شمشیر استفاده می کند تا آن را برای همیشه پایین بیاورد.
با وجود اینکه او نزدیک به مرگ است، کرگیان به آلینا می گوید که اگرچه ممکن است همه را از فولد نجات داده باشد، اما به این معنی نیست که او لزوماً جهان را به طور کلی نجات داده است. او به او می گوید: “دنیا به یک قدیس برای محافظت از آن نیاز ندارد، آلینا. به یک هیولا نیاز دارد.” کیریگان اشاره می کند که بدون او، هیچ چیزی برای متعادل کردن توانایی های سبک او وجود نخواهد داشت و از او می خواهد که “اجازه دهید نفرت این دنیا را تحمل کنم.”
تولیا، تامار، نادیا و مال با هم سوار کشتی پرنده می شوند و نیکولای به طور رسمی کرونومتر خود و نام استورمهند را به مال منتقل می کند. او سعی میکند تا به مقابله بپردازد و میگوید که احساس نمیکند میتواند کاپیتان باشد. نیکولای می گوید که او در واقع لازم نیست کاپیتان باشد، بلکه فقط باید نقشی را با تولیا بازی کند و تامار هدایت ولکولنی را بر عهده بگیرد. همانطور که اینج نیز به کشتی می پرد، تولیا دست او را می گیرد که به چیزی ممکن بین آن دو اشاره می کند.
نیکولای قرار است تاج و تخت را به دست بگیرد و با یکی از مشاورانش صحبت کند، که به او هشدار می دهد که تعیین تاجگذاری برای همان روز با هرینگکالا برای روابط راوکا با فجردن ها خوب نیست. هنگامی که او دوباره تنها می ماند، نیکولای متوجه می شود که از نظر فیزیکی مشکلی برای او وجود دارد. او در آینه نگاه میکند و خودش را نمیبیند، بلکه یک دیو سایهای است که باعث سردرگمی او شده است. پس از آن، او به دیدار آلینا می رود که او نیز برای تاج گذاری بزرگ به همراه زویا و جنیا که مشخص می شود اسکورت او هستند، آماده می شود.
پس الان همه چیز خوبه، نه؟!
نه واقعا…حتی با از بین رفتن Fold، هنوز یک هیولای سایه با گروه دیگر باقی مانده است، بنابراین آنها هنوز به نوعی برای زندگی خود می جنگند. از آنجایی که سایه ها به Kirigan و نه Fold متصل هستند، به طور کامل ناپدید نمی شوند. چند نفر دیگر در واقع ظاهر می شوند و شروع به حمله به اینج و زویا می کنند که آنها را با قدرت شمشیر از بین می برند.
آلینا با مال ملاقات می کند و او به او اعتراف می کند که اکنون که بازگشته است دیگر ارتباط “شمال واقعی” خود را با او احساس نمی کند. او شروع به این سؤال می کند که آیا آنها واقعاً یکدیگر را دوست دارند یا نه یا اینکه این نسل خونی او و قدرت پرنده آتشین است که آنها را در ابتدا گرد هم آورده است.
حدس شما به خوبی حدس ما است! از آنجایی که سریال هنوز برای فصل سوم تمدید نشده است، ما همچنان منتظر اطلاعاتی در مورد آینده سریال هستیم. حداقل ما همیشه می توانیم کتاب ها را بخوانیم تا بیشتر بدانیم!
منبع
نتفلیکس
پس الان همه خوبن؟!
نتفلیکس
صبر کن بعدش چی میشه؟!
نتفلیکس