کاملا. صحنه رقصیدن کتی هیگل در پایان یکی از صحنه های مورد علاقه من در کل فصل است. شما حتی به تشییع جنازه هم نمی روید. این یک انتخاب عالی و یک انتخاب منحصر به فرد بود. شما حتی وارد درها نمی شوید، فقط با تالی بیرون می مانید و او در حال رقصیدن است و همینطور در لحظه. من آن را دوست داشتم.
Firefly Lane: Sarah Chalke به تمام سوالات شما درباره فینال آن سریال پاسخ می دهد
در همین حال، شما نامه ای را مطرح کردید که کیت تالی را ترک می کند و او خارج از مراسم تشییع جنازه می خواند. فکر میکردم به همان اندازه که پایان ویرانکننده بود، رقصیدن تولی با «ملکه رقصان» آبا راهی نشاطآور و مثبت برای پایان دادن به سریال بود. ویرانگر است، اما شادی زیادی نیز در آنجا وجود دارد.
آیا آن صحنه چالش برانگیزترین صحنه برای فیلمبرداری بود؟ در این هفت اپیزود پایانی خیلی چیزهای احساسی وجود دارد.
و سپس وقتی نامه را در هنگام تشییع جنازه برای تولی خواندم. لحظهای نبود که فکر میکردم کیت باید غر بزند، اما هر بار به جایی میرسیدم که میگفتم: «مواظب مارا برای من باش» صدایی بیرون نمیآمد. فقط شروع به گریه میکردم.
میدانم. [Laughs]
برای هر مخاطبی متفاوت خواهد بود. لحظهای در آن صحنه وجود دارد که ناگهان کیت در آینه نیست و برخی افراد متوجه میشوند که او واقعاً آنجا نیست، یا ممکن است بعداً اتفاق بیفتد. اما به نظرم خاص بود. این ایده عالی بود که مگی کیت را وارد آن روز کرد.
یادم می آید در آن روز فیلمبرداری کردم. ما به آینه نگاه می کنیم، اما آن سوی آینه برای همیشه اقیانوس است. در آن نقطه، هر صحنه احساسی است. معمولاً به عنوان یک بازیگر، شما صحنه خود را می خوانید و فکر می کنید، امیدوارم بتوانم در روزی که قرار است گریه کنم، گریه کنم. اما این بیشتر شبیه بود، من فکر می کنم باید آن را عقب بکشیم زیرا در این صحنه من نباید گریه کنم. به یاد دارم که آن صحنه را خیلی خوب انجام دادم.
به نظر شما بینندگان چه واکنشی نشان خواهند داد؟
این خیلی بی ادب است!
موارد دیگری که به چشم می خورد صحنه ای است که کیت و تالی در بالکن هستند و کیت می میرد، اما همسایه ای که در واقع همسایه زندگی می کند دوست نداشت ما در آنجا فیلمبرداری کنیم. فکر میکنم او به فرکانس واکی تاکی دسترسی داشت، بنابراین هر زمان که میگفتند «غلتیدن»، هر بار دمنده برگ را راهاندازی میکرد. این یک صحنه احساسی است، و سپس دمنده برگ است. خیلی بلند بود زمان زیادی برده است. وای خدای من خیلی سخت بود
قسمت آخر با صحبت کردن کیت و تالی در آینه قبل از شروع عروسی مارا در سال 2016 آغاز می شود. به لطف صداگذاری و دیالوگ، به نظر می رسد کیت زنده مانده است، فقط نشان می دهد که تالی فقط بهترین دوستش را با او تصور می کند. آن صحنه چه تاثیری روی شما گذاشت؟
یکی از آنها لحظه ای است که کیت و تالی در بیمارستان هستند و تالی می گوید: «ما به جنگ ادامه می دهیم. ما این کار را می کنیم.» و کیت پذیرفته است که اینطور نخواهد بود و همدیگر را در آغوش گرفته اند.