Big Little Feelings به شما می آموزد که چگونه والدین بهتری باشید، هر بار یک اینستاگرام

بنابراین، هنگامی که شما در حال انتقال خرد به احساسات کوچک بزرگ هستید، فقط به نوعی نصیحت نمی کنید، بلکه سعی می کنید الگوهای نسلی را بشکنید.

کریستین: من دو پدر و مادر داشتم که از مشکلات روانی مختلفی رنج می بردند و این مربوط به دهه 80 و 90 بود. خیلی زیاد نبود، «بیا بریم درمان! بیا دارو بخوریم!» خیلی پر هیاهو بود.

کریستین گالانت: و من در بازداشت هستم. بازداشت صبح‌ها، قبل از مدرسه بود، بنابراین وقتی دینا در حال قدم زدن بود، وقتی از آن خارج می‌شدم، از آن خارج می‌شدم. چیزهای سبک اما با یکدیگر واقعاً می‌توانیم خودمان باشیم.

دینا: در خانه من، همه چیز بی ثبات بود. ناراضی، پر از کینه – این جو بود. پدر و مادرم علاقه زیادی به ما داشتند، اما آنها همچنین مهارت های ارتباطی و مقابله ای بسیار بدی داشتند. وقتی شانزده سالم بود، برای سافت بال استخدام می شدم، که واقعاً فشار بالایی بود، پدر و مادرم خیلی دعوا می کردند و من برای اولین بار از هم جدا شدم. من به اولین افسردگی خود رفتم، جایی که یک روز چنین گفتم: «می‌دانی چیست؟ من تمام کردم.» بنابراین من یک [suicide] طرح. من آن را تنظیم کردم؛ همه چیز را آماده کرده بودم. و وقتی رفتم این کار را انجام دهم، این نوع واقعاً عجیب احساس اولیه را داشتم که این بود: من فقط می خواهم بچه هایم را ببینم. نمی دانم چرا، اما این تنها چیزی بود که مرا از انجام آن باز داشت. می‌دانستم که می‌خواهم زندگی‌ام را صرف بفهمم که بچه‌ها چگونه می‌توانند احساس خوبی داشته باشند، چگونه خانواده‌ها می‌توانند سالم باشند. از شانزده سالگی این رسالت زندگی من بوده است.

طراحی الکس موریس

کریستین: این اولین چیزی است که می خواهم والدین از صفحه ما بگیرند. اگر غریزه شما این است که بگویید: “گریه نکن. فقط بس کن” یا “تو خوب هستی، تو خوب هستی، خوشحال باش، دختر خوبی باش، دختری ساکت باش، لبخند بزن” – اینها چیزهایی هستند که به شما گفته شده است. . اگر آن را تکرار می کنید، نباید این احساس را داشته باشید که “اوه نه، من بچه ام را لعنتی می کنم.” شما همیشه می توانید روی جایگزین کردن یک عبارت کوچک با چیزی کمی سالم تر کار کنید.

پس چه زمانی از فکر کردن به همه این چیزها به عنوان یک متخصص و یک مادر به این فکر افتادید، هی، ممکن است اینجا یک تجارت وجود داشته باشد؟



منبع

دینا مارگولین: ما نمی توانستیم متفاوت تر از این باشیم. ما در لس آنجلس بزرگ شدیم و به این دبیرستان بسیار شدید و سخت تحصیلی رفتیم. من دختر خوبی بودم من در ردیف اول هستم و دستم را بالا می برم-

دینا: آره. روشی که یک نفر در کودکی با شما صحبت می‌کرد، نحوه واکنش کسی به احساسات شما، نحوه صحبت کردن شما بعداً در روابط را نشان می‌دهد. ما خودمان را دوباره سیم کشی می کنیم. و دلسوزی برای خود در حالی که این کار را انجام می دهید بسیار بزرگ است.

دینا: یه جورایی شبیه بود – باشه، متوجه شدید. شما در مورد آن قضاوت نمی کنید و در امان هستید.

که مخصوصاً در آن سن بسیار زیاد است. روی چه نوع مسائلی کار می کردید؟