“بیا هفته آینده کاری انجام دهیم؟” او در پایان تاریخ از من پرسید و وقتی گفتم بله، منظورم این بود. اما، وقتی دوشنبه بعد به من پیام داد تا بفهمد چه زمانی آزاد هستم، به سرعت به بن بست رسیدیم.
چند روز بعد داشتم با مامانم تلفنی صحبت می کردم. من در مورد مشکلات برنامهریزیام به او گفتم، و او به گونهای آهی کشید که به من گفت که فکر میکند اولویتهای من در جای اشتباهی هستند. او گفت: «در زمان من، مردم تقریباً هر کاری برای قرار گذاشتن انجام میدادند،» و سپس برای لحظهای مکث کرد زیرا میتوانست بگوید مرا آزار میدهد. اما در آن زمان مردم چندان اجتماعی نبودند. در دهه 70، میخانه ها در ساعت 10:30 شب تعطیل می شدند. مردم بعد از کار چند نوشیدنی مینوشیدند و سپس به خانه میرفتند.»
“من حوالی پنجشنبه هستم؟” به او گفتم. “من نمی توانم پنجشنبه انجام دهم، اما من حدود جمعه هستم؟” او جواب داد. بعد گفتم: «من نمیتوانم جمعه انجام دهم، اما میتوانم یکشنبه را انجام دهم؟» و همینطور دور و بر می گشتیم تا اینکه متوجه شدیم: هر وقت آزاد بود سرم شلوغ بود.
فکر کردن به آن عجیب است – این واقعیت که مردم می گفتند، “من برای یک نوشیدنی می آیم” و در واقع به آن معنی می کردند. اکنون اوضاع بسیار متفاوت است. اولویت های ما تغییر کرده است البته، ما هنوز به اجبار از این ایده تغذیه میکنیم که عشق هدف زندگی است، در کنار خرید خانه، بچهدار شدن، شکم صاف و دایسون ایروپ. در مهمانی ها، اعضای خانواده می آیند و بازوی شما را می مالند و می گویند: “ما باید یک مرد خوب برای شما پیدا کنیم.” اما فکر نمیکنم بسیاری از ما هنوز معتقدیم که این پاسخ است. آنچه شبیه یک میلیون کتاب است – از جمله کتاب من – اکنون با این ایده به پایان می رسد که داستان اصلی عشق در واقع همان چیزی است که شما با دوستان خود به اشتراک می گذارید تا یک شریک عاشقانه. یا همانطور که شارلوت به بقیه دخترها پیشنهاد می کند جنسیت و شهر: «شاید ما بتوانیم هموطنان یکدیگر باشیم؟ و سپس میتوانیم اجازه دهیم مردان فقط همین مردان خوب و عالی باشند تا با آنها خوش بگذرانیم.» شغل ما بیش از هر زمان دیگری برای ما مهم است. و زمانی که کار نمی کنیم، این فشار وجود دارد که از لحظه لحظه زندگی اجتماعی خود حداکثر استفاده را ببریم – به خصوص ما که در شهرها زندگی می کنیم. وقتی به صورت آنلاین پیمایش می کنم، اغلب احساس گناه می کنم که همه کارها را انجام نمی دهم. چرا با اتاق پر از توپ تنیس به نمایشگاه نرسیدم؟ چقدر زود می توانم در رستوران میز تهیه کنم که تاپاس اسپانیایی و ژاپنی انجام می دهد؟ ازدواج و نقل مکان به یک حومه زیبا ممکن است زمانی به عنوان “برنده” در نظر گرفته شود، اما دیگر اینطور نیست. زندگی خوب آن است که در آن از تن جدا شده باشی.
من مطمئنا این هستم. هفته پیش با یکی از دوستانم بیرون بودم و او پرسید که شب قبل چه کار کردهام و من درباره رستورانی که در آن شام خوردم، مراسم معرفی کتابی که بعد از آن رفتم و کنسرتی که شب را در آن به پایان رساندم، گفتم. او تلفنش را بیرون آورد و یک TikTok ویروسی از این مرد شیک پوش به نام Codey James را که در آخر هفته صحبت میکرد، به من نشان داد. “من به سمت East Village to Mud رفتم تا با همکارانم برانچ بخورم، آنها فضای باز بسیار خوبی دارند، شلوغ بود، بنابراین به سمت Maiden Lane در خیابان B که ممکن است یکی از مکان های مورد علاقه من باشد، رفتم و سپس شروع کردم. در حال رفتن به بوشویک به سمت پاپ آپ دوستم زتیا، حال و هوای 10/10 بود. بعداً من و علی به مهمانی خانه جف رفتیم و سپس او ما را به Playhouse در وست ویلج برد…» این کار در میان برانچها، دوستان، خالکوبیها، لانچرها، باربیکیوها ادامه دارد. در بالای کامنت آمده است: “من از تماشای این کار خسته شدم.”