پس زندگی برای شما از زمان پخش این نمایش چگونه بوده است؟ آیا کسب و کار در حال حاضر شلوغ تر از همیشه است؟
همینطور است. من یک عمل بسیار بسیار موفق دارم. ما حدود 75 نفر پرسنل داشتیم و به عنوان سالن و آبگرم بسیار بسیار مشغول بودیم. من رشد را ندیدم (از نمایش هنوز). آیا مردم می توانند من را بشناسند؟ بله من چند جا بودهام، و مردم میگویند، «اوه، شما در حال کار هستید لیسانس طلایی” این برای من خوب است اما چیزی برای من به ارمغان نمی آورد.
خوب، من از صداقت و صراحت قدردانی می کنم.
متشکرم. دوستانم مرا دوست دارند زیرا گفتند: “تو اینطوری که هست بگو.” گاهی اوقات من (باید) فیلتر شوم، اما این شخصیت من است. من به دلیلی فکر کردم، بودن در لیسانس طلایی و قرار گرفتن در معرض تلویزیون چیزی برای من به ارمغان خواهد آورد. راستش را بخواهم برای من چیزی به ارمغان نمی آورد. اینطور نیست که کسی با من تماس بگیرد و بگوید: «هی، بیایید این را تأیید کنیم. بیایید این کار را انجام دهیم.» نمی توانم بگویم که کسب و کار من از زمانی که در برنامه حضور داشته ام رونق گرفته است زیرا تجارت من قبل از حضورم در برنامه رونق داشت.
اما آیا خوشحال هستید که نمایش را اجرا کردید؟
اوه، بله. اوه، بله. من برای تجربه سپاسگزارم. از زمانی که با آن پسرها می گذرانم لذت می برم و از ملاقات با جوآن لذت می برم. فکر می کنم تنها تجربه، دور بودن از تلفن همراه، رسانه های اجتماعی، اینترنت و اخبار و گیر افتادن با 20 پسر در یک خانه به شما این فرصت را می دهد که واقعاً صحبت کنید و یکدیگر را در سطح شخصی بشناسید. . این برای من باورنکردنی ترین چیز آن تجربه بود. علاوه بر ملاقات با جوآن و گذراندن مراحل انتخاب. میدونی منظورم چیه؟ خنده داره چون باهاش قرار گذاشتم جت گرفتیم، به وگاس رفتیم، در هتل پاریس ماندیم، لحظات فوق العاده ای داشتیم. برگشتیم، او خداحافظی کرد و روز بعد، او دوست دختر جاناتان است. پس یکی گفت: “چه احساسی داری؟” گفتم: «چون جت را گرفتم خیلی احساس بدی ندارم.» این درست است. من جت خوب، غذای خوب، و او گل رز و سبد پیک نیک را دریافت می کنم.» (می خندد.)