من هنگام شروع پلی اموری از زندگی جنسی خود با همسرم غافل شدم


هرگاه به افراد تک همسری می گویم که من چندعشقی هستم، آنها تمایل دارند آن را به وجود تقلیل دهند صرفا در مورد داشتن رابطه جنسی با چند نفر اما این درست نیست – دلایل زیادی وجود دارد که پلی آموری می تواند جذاب باشد. شما می توانید انواع مختلف عاشقانه را کشف کنید، با شرکای دیگری که نیازهای مختلف را برآورده می کنند، روابط کامل برقرار کنید و غیره. این نیست فقط در مورد رابطه جنسی، بچه ها…

Okbutletsbehonest، بخش بزرگی از آن لعنتی است – حداقل برای من اینطور است. من آرزوی تازگی در زندگی جنسی خود دارم، و چه چیزی جدیدتر از یک فرد جدید (یا پنج نفر)؟ این آزادی، همراه با ایجاد ارتباطات عاطفی با شرکای دیگر، یکی از چیزهایی است که در وهله اول مرا به سمت پلی آموری جذب کرد.

ناوبری غیر تک همسری

بنابراین، زمانی که بلافاصله پس از یک سال رابطه جنسی تک همسری وارد اولین رابطه واقعی خود شدم، به وجد آمدم (بخوانید: آماده بودم که تعداد زیادی از مردم را استخوان کنم). دوست پسر جدیدم (که من به همراه همسرش با او زندگی کردم – بله، او متاهل بود) و من هیچ قانون اساسی برای پویایی خود فراتر از احترام و صداقت تعیین نکردم. او به صراحت گفت که نمی‌خواهد من را از داشتن ارتباطات کامل باز دارد، و دوست داشت بداند که با وجود اینکه همه گزینه‌های دنیا را دارم، هنوز هم هستم. انتخاب کردن او به عنوان شریک اصلی من، که پیوند ما را خاص کرد. هر دوی ما می‌توانستیم با هر کسی که می‌خواستیم رابطه جنسی داشته باشیم، به شرطی که در این مورد با یکدیگر صادق باشیم… پس بهتر است باور کنید که من از آن سوء استفاده کردم.

من شدم (چگونه این را با ظرافت بیان کنم؟) ماشین لعنتی من با افراد از هر جنسیت رابطه جنسی داشتم، انگار این کار لعنتی من بود. در زمان استراحت ناهار با بچه‌های گریندر ارتباط برقرار می‌کردم و فقط چند دقیقه بعد به جلسات زوم برمی‌گشتم، گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است. عصرها با خانم‌ها ارتباط پرشور برقرار می‌کردم و اگر حوصله داشتم از آنها می‌خواستم مرا ببندند. من گزینه های بی پایانی داشتم و نیازی به گفتن نیست، زندگی بسیار عجیب و باورنکردنی به نظر می رسید. برای اولین بار در 25 سال، زمانی که در یک رابطه متعهدانه بودم، احساس رضایت جنسی کردم. داشتم کیک میخوردم و میخوردم آنها آن را نیز.

دوست پسر من، که او نیز بسیار تازه کار با پلی آموری بود، فقط در مورد همه اینها خونسرد نبود – او در واقع آن را تشویق می کرد، که نادر است. اکثر افرادی که هنوز یاد می‌گیرند چگونه پلی آموری را برایشان کار کنند، حداقل تا حدی با حسادت دست و پنجه نرم می‌کنند، اما او فقط خوشحال بود که من از نظر جنسی رضایت داشتم و سرگرم بودم. و من خوشحال بودم که او می تواند در ازدواج خود احساس خوبی داشته باشد در حالی که هنوز با من قرار می گیرد. بعلاوه، او رفقای لعنتی خود را داشت، بنابراین اینطور نیست که منتظر باشد تا من در پایان روز به خانه نزد او بیایم. به نظر تعادل مساوی بین لعنتی و صمیمیت بین ما دو نفر بود.

اما یک پیامد بزرگ برای فرارهای جنسی بی وقفه من وجود داشت که در نهایت و متأسفانه منجر به از بین رفتن رابطه من شد: پس از مدتی، من و دوست پسرم در نهایت از رابطه جنسی با یکدیگر.

اگر منصف باشیم، جنسیت ما از ابتدا عالی نبود. من مطمئن نیستم چرا، زیرا او فوق العاده خوش تیپ بود، در بوسیدن عالی بود، و راه خود را در اطراف آلت تناسلی می دانست، اما با هم، ما به طور کامل کلیک نکردیم. من هم همینطور بودم خسته تا زمانی که او می خواست رابطه جنسی داشته باشد … احتمالاً به این دلیل که من تمام انرژی خود را برای تمام افرادی که با آنها ارتباط داشتم مصرف می کردم. وقتی هوس تازگی دارید و یک ساعت قبل با یک نفر جدید رابطه جنسی داغ داشتید، اغلب در حال انجام دوباره آن نیستید، به خصوص با کسی که قبلاً چندین بار با او رابطه جنسی داشته اید. دورنمای رابطه جنسی با شریکم احساس هیجان انگیزی نمی کرد یا، رک و پوست کنده، ارزش انرژی را نداشت.

“من خیلی تلاش کردم تا خودم را متقاعد کنم که یک رابطه بدون جنسی خوب خواهد بود.”

بالاخره مرا صدا زد بیرون. او گفت: «معلوم است که شما دوست ندارید با من رابطه جنسی داشته باشید. وقتی شوک اولیه رک بودنش از بین رفت، موافقت کردم و اشک ریختم. متقابلاً وقتی به او پیشنهاد داد که با هم تجرد داشته باشیم (مبارک کن) به او گفتم این چیزی نیست که من می خواهم. بنابراین گفتگو به همین جا خاتمه یافت، و به جای توافق برای بهبود زندگی جنسی مان – که کار و آسیب پذیری را از هر دوی ما می گرفت – فقط موضوع را زیر فرش انداختیم و مدام به دیگران به جز یکدیگر لعنت کردیم. به عبارت ساده تر از این راه آسان تر بود.

اگر کاملا صادق باشم، دلیل واقعی من نمی خواستم بیشتر در مورد زندگی جنسی خود صحبت کنیم، این بود که می ترسیدم به پایان رابطه ما منجر شود، و فکر نمی کردم راه حل دیگری وجود داشته باشد. خوب، پایان دادن به آن. اما من هنوز او را دوست داشتم! نمیخواستم جدا بشم! حتی با وجود اینکه ما رابطه جنسی نداشتیم، رابطه حمایتی و زیبایی داشتیم – رابطه ای که من را از بسیاری جهات خاص دیگر برآورده کرد. من خیلی سعی کردم خودم را متقاعد کنم که یک رابطه بدون جنسی خوب است زیرا کار کردن روی آن با هم بیهوده است، همیشه اینطور خواهد بود. ماه مهم نیست چه، پس چرا زحمت می کشد؟ اما شما نمی توانید فقط از یک موضوع یا یک گفتگوی بزرگ اجتناب کنید زیرا می ترسید. در واقع، این همه دلیل بیشتر است به در مورد آن صحبت کنید—تا بتوانید به آن بپردازید و با هم برای یافتن راه حل تلاش کنید. و در حالت ایده آل، این کار را قبل از تبدیل شدن به یک موضوع بزرگتر انجام دهید.

من و دوست پسرم ماه ها از این موضوع دوری کردیم، و با اینکه فکر می کردم این چیزی است که ما را نجات می دهد، اما نتیجه معکوس داشت. ما در نهایت از هم جدا شدیم، و همانطور که انتظار داشتم، فوق العاده دردناک بود. اما در پایان روز، باید خواستن برای داشتن رابطه جنسی با شریک اصلیم – رابطه جنسی برای من خیلی مهم است نه عنصری در رابطه اصلی من باشد و من باید آن را با هر کسی که در آن نقش است اولویت دهم.

ناوبری غیرتک همسری

و من را اشتباه نگیرید – مخصوصاً برخی افراد fraysexual مردم، با داشتن روابط غیر جنسی با رابطه جنسی اصلی و سپس هیجان انگیز خود با دیگران، کاملاً خوب هستند. در حالی که برای، فکر می کردم این همان چیزی است که می خواهم، هم. اما با گذشت زمان، متوجه شدم که هنوز هم می خواهم حداقل داشته باشم مقداری نوع رابطه جنسی با اصلی من، حتی اگر این بهترین رابطه جنسی در جهان نباشد. علیرغم پلی بودن برای نزدیک به یک دهه، این یک است جدید برای من کشف شد، و من هنوز دارم با این واقعیت تطبیق می‌دهم که تمایلات جنسی من اجازه دارد تکامل یابد. در واقع، احتمالا همیشه همینطور خواهد بود.

حتی اگر جدایی ما بهترین چیز برای هر دوی ما بود، من متاسفم که فراموش کردم شریک اصلی خود را به عنوان اولین شریک زندگی خود انتخاب کنم. هر مسیر. اما اجازه دادن به زندگی جنسی شما کهنه شود فقط یک ENM نیست. مهم نیست که در چه نوع رابطه ای هستید، به راحتی می توانید رابطه جنسی را از اولویت خارج کنید و به طور کلی آن را نادیده بگیرید تا راحت تر شوید. ناگفته نماند، اگر کارهای مشابه را بارها و بارها انجام دهید، رابطه جنسی برای برخی افراد بسیار خسته کننده می شود. و وقتی این کار را کرد، می‌توانید به یک راضی باشید ماه زندگی جنسی، رابطه جنسی را به طور کامل متوقف کنید (توصیه نمی شود!)، جدا شدن، یا شما می توانید انتخاب کنید که با شریک زندگی خود ارتباط برقرار کنید و با کاوش در فانتزی های جدید و امتحان کردن چیزهای جدید به سمت یک زندگی جنسی بهتر با هم کار کنید.

به عنوان یک مقاله نویس رابطه، من متنفرم – نه، متنفر بودن– عبارت “چیزها را ادویه کنید.” (این خیلی مبهم است!) اما دلیلی وجود دارد که متخصصان جنسی آن را می گویند. وقتی شریک زندگی خود را دوست دارید اما رابطه جنسی کسل کننده می شود، باید این کار را انجام دهید (متاسفم) چاشنی چیزها! با این حال، دو چیز وجود دارد که آرزو می کردم قبل از اینکه این توصیه را در زندگی خود بگنجانم، می دانستم.

“شاید دوست نداشته باشید کتک بخورید یا شریک زندگی خود را “بابا” صدا کنید.”

اول: کاری را که من انجام دادم انجام نده و اجازه نده ذهنت به جایی برود که ترس و نگرانی دارد، فکر می کنی که رابطه ات نابود شده است و هیچ راهی وجود ندارد که تو و شریک زندگی ات هرگز شیار خود را برگردانی. من می دانم که گفتن آن بسیار ساده تر از انجام آن است، اما به یاد داشته باشید که این مراحل رایج هستند. در عوض، تفکر خود را مجدداً تنظیم کنید. تلاش برای چیزهای جدید است سرگرم کننده. خنده همانطور که رابطه جنسی دارید لازم نیست همیشه آنقدر جدی باشد.

و دوم: بدانید که چند چیز اولی که امتحان می کنید ممکن است کارساز نباشد! ممکن است دوست نداشته باشید کتک بخورید یا شریک زندگی خود را “بابا” صدا کنید. اولین اسباب بازی جنسی که امتحان می کنید ممکن است مناسب نباشد! مقعد ممکن است خیلی دردناک باشد! [Editor’s note: Though we can actually help you with that.] اما ادامه بده بازی نقش، موقعیت های جنسی جدید و اسباب بازی های جنسی مختلف را کاوش کنید. در نهایت، چیزی می چسبد. و وقتی که که خسته کننده می شود، شما دوباره چیزها را ادویه می کنید. بشویید و تکرار کنید.

و اگر در نهایت حوصله‌تان سر می‌رود، خوب، پس شاید وقت آن رسیده که نفر سوم را به اتاق خواب دعوت کنید. بالاخره این یک ستون غیر تک همسری است.



منبع