اما، این جمله را میدانید که «اگر شبیه اردک است، مانند اردک شنا میکند، احتمالاً اردک است»؟ خب، کای بدون شک دوست آنها من بود. من آنها را به همان اندازه که آنجلو را دوست داشتم دوست داشتم، و آنجلو احتمالاً این را می دانست – او ساده لوح نبود. با این حال، او چیزی نگفت (احتمالاً در تلاش برای نادیده گرفتن آن)، بنابراین من چیزی نگفتم، و رفتار زشت خود را منطقی کردم، زیرا هرگز آشکارا به او دروغ نگفتم. روی کاغذ همچنان از قوانین پیروی می کردم، اما این مزخرف بود – می دانستم که احساسات زیادی نسبت به کای دارم. من همچنین میدانستم که آنجلو هرگز مرا صدا نمیزند، بنابراین از روی حذف دروغ میگفتم و از سکوت شریکم استفاده میکردم. با انجام این کار، اساساً میتوانم با دو شریک عاشق باشم، هیچ کدام که در واقع تحت تعقیب پلی بودن
قبل از اینکه چند همسری داشته باشم، فکر نمیکردم خیانت در روابط غیرتکهمسری یک چیز باشد – نه به این دلیل که فکر میکردم تکهمسری اخلاقی برای همه رایگان است، بلکه به این دلیل که به طور کلی تعریف بسیار محدودی از خیانت داشتم. در تک همسری، توافق جهانی این است: کسی را که شریک زندگی شما نیست استخوان نگیرید. اما در polyamory، توافق جهانی وجود ندارد. خیانت فقط رابطه جنسی نیست. این در مورد شکستن قوانین هر مرزی است که با شریک یا شریک زندگی خود تعیین می کنید.
من هم می توانستم کمک کنم. میدانم که وقتی خواب میبینیم شروع به ایجاد احساسات برای مردم میکنم، بنابراین باید یک قانون عدم خوابیدن را با کای اجرا میکردم. همچنین میتوانستم از آنجلو بپرسم: «کلمه دوست پسر برای تو چه معنایی دارد؟ با من در خارج از رابطه مان چه کاری انجام می دهم احساس راحتی می کنید؟ اگر از قبل این گفتگوهای سخت را انجام می دادیم، ممکن بود همه چیز به همان شکلی که انجام شد به پایان نمی رسید.
من نمی توانم راهی راضی کننده تر برای دوست داشتن فکر کنم.
وقتی آنجلو* و من به توافق رسیدیم که دوست پسر باشیم، فقط یک توافق انجام دادیم: ما در یک رابطه آزاد بودیم، نه چند عشقی به عبارت دیگر، من نمی توانستم هیچ دوست پسر، دوست دختر یا دوست دیگری داشته باشم – اما من میتوانست به لعنتی دیگران ادامه بده (خوب.) ما چیزی فراتر از برچسب هایی که نمی توانستیم با افراد دیگر داشته باشیم، مشخص نکردیم و این یک اشتباه بزرگ بود. آیا اجازه داشتم دوستانی با مزایا داشته باشم؟ آیا می توانم دیگران را در قرار ملاقات ببرم؟ آیا این افراد می توانند روی هم بخوابند و در آغوش بگیرند؟ همه چیز خیلی نامشخص بود.
شاید شما متقابل تصمیم بگیرید که می توانید با افراد دیگر رابطه جنسی داشته باشید، اما بعد از آن نمی توانید بیشتر بخوابید. اگر این کار را بکنید، تقلب است. یا شاید شما یک خط مشی «بوسیدن ممنوع» دارید. (که من نمی توانم تحمل کنم. من به معنای واقعی کلمه در یک پسر بودم و بدترین کارها را با او انجام می دادم، اما وقتی برای بوسیدن وارد شد، او گفت: “دوست پسرم می گوید من نمی توانم با پسرهای دیگر کنار بیایم. فقط می تواند بارهای آنها را تحمل کند.») هر آنچه را که شما به عنوان خیانت تعریف کنید بستگی به نیازهای خاص شما و همسرتان دارد. ظریف است، اما در نهایت، اگر با همه افراد درگیر صادق باشید، آنقدرها هم پیچیده نیست. من طبیعتاً این را به سختی یاد گرفتم.
جای تعجب نیست که این مدت زیادی طول نکشید و در نتیجه هر دو رابطه من از هم پاشید. من از آنجلو جدا شدم زیرا دیگر به اندازه ابتدا احساس ارتباط عاطفی با او نداشتم – که با توجه به اینکه کاملاً با او صادق نبودم منطقی است. و وقتی از کای نخواستم که جای آنجلو را به عنوان دوست من پر کند (ترمز را فشار دادم چون نگران بودم دقیقاً با آنها به همان مشکلی برسم که با آنجلو داشتم)، دیگر به من پیامک نمیفرستند. درد داشت و من برای شکستن قلب دو انسان باورنکردنی احساس یک احمق کردم.
اما از آنجایی که من و آنجلو هیچ قانونی جز عدم برچسب زدن به روابط دیگرمان نداشتیم، ناخواسته از این ابهام سوء استفاده کردم. من شروع به “دیدن” کسی کردم، کای*، و حتی با وجود اینکه به کای روشن کردم که او هرگز نمی تواند دوست من باشد، مطمئناً همین کار را کردیم. زیاد از چیزهایی که دوست دارند ما شب های ملاقات منظمی داشتیم که در آن پول پرداخت می کردم و آنها بعد از آن می خوابیدند. اغلب به آنها پیام می دادم: «دلم برات تنگ شده است». و هر چقدر هم که به نظر می رسد مزخرف باشد، وقتی ما رابطه جنسی داشتیم، فقط رابطه جنسی نبود. این عشق بود و ما هر دو آن را می دانستیم. اما کای فهمید: آنها دوست من نبودند، هرگز دوست من نبودند، و آنها ادعا کردند که با آن کاملاً خوب هستند. من از نظر فنی کارها را درست انجام می دادم.
توانایی تعریف این قوانین چیزی است که غیرتک همسری اخلاقی را بسیار خاص می کند.
یاد گرفتم زیاد از همه اینها – یعنی اینکه در مورد روابط، تعاریف جهانی بسیار کمی وجود دارد. معنای “دوست پسر” برای شما ممکن است کاملاً متفاوت از معنای آن برای شریک زندگی شما باشد. این به ویژه زمانی که شما غیرتکهمسر هستید صادق است، بنابراین باید در مورد آن صحبت کنید و همزمان باشید. همه چيز.
بنابراین درسی اینجاست: در هر رابطه ای (به ویژه در روابط غیر تک همسری)، باید قوانین و انتظارات خود را از ابتدا مشخص کنید و صادقانه در مورد آنها صحبت کنید. تیدر سراسر رابطه ی شما. همین توانایی در تعریف این قواعد یکی از مواردی است که در وهله اول عدم تک همسری اخلاقی را بسیار خاص می کند. و بله، این خطرناک است! ممکن است برای همدیگر مناسب نباشید و این ممکن است مثل جهنم به شما آسیب برساند. اما حداقل می توانید با دانستن اینکه با خودتان صادق بودید جدا شوید. شما در یک رابطه نافرجام نمی مانید که در آن احساس کنید باید دروغ بگویید یا به چیزی که به شما کمک نمی کند رضایت دهید. و من، به عنوان یک، نمی توانم به راه رضایت بخش تر برای عشق فکر کنم.
اگر مجبور بودم شرط ببندم، آنجلو نمیخواست من شخص دیگری را آنطور که دوستش داشتم دوست داشته باشم – کاملاً قابل درک و در واقع در غیرتک همسری اخلاقی بسیار رایج است. به همین دلیل است که افراد در روابط باز قوانین خاصی را اجرا می کنند. آنها امیدوارند که با ممنوع کردن خوابیدن، نوازش کردن، بوسیدن یا لعنت کردن مکرر یک شخص، شریک زندگی آنها عاشق شخص دیگری نشود.
شما همچنین باید نیازهای خود را در اسرع وقت بیان کنید. ما انسانیم به خاطر خدا نگران نباشید که خیلی آسیب پذیر به نظر برسید یا سعی کنید “سرد” باشید. آنجلو باید می گفت: “من نمی خواهم شما دیگری را آنطور که من را دوست دارید دوست داشته باشید. من از این می ترسم. در حالی که من” نمیخواهم کاری را که میتوانید انجام دهید و اینکه چه کسی را میبینید محدود کنم، چند چیز باعث میشود احساس کنم مرد اصلی شما هستم.»
آنجلو از کای خبر داشت، اما میتوانستم بگویم او رابطه ما را *دوست* ندارد. هر وقت در مورد آنها صحبت میکردم چهرهاش میافتاد و رفتارش کاملاً تغییر میکرد، اما او هرگز هیچ احساس یا نگرانیای را ابراز نکرد. و در حالی که او قطعا باید و میتوانست دارم – من همیشه پذیرای احساسات او بودم وقتی واقعاً آنها را بیان می کرد – همچنین می توانستم بررسی کنم تا ببینم آیا او هنوز با هماهنگی ما راحت است یا خیر. در عوض، طوری رفتار کردم که انگار هیچ چیز اشتباهی نیست و مثل همیشه کای را می دیدم.
البته، حتی اگر بهتر با هم ارتباط برقرار کرده بودیم، باز هم میتوانستم عاشق کای یا هر کس دیگری باشم. صرف نظر از ساختار رابطه شما، این همیشه یک خطر است، و فکر می کنم من و آنجلو هر دو از آن می ترسیدیم. به همین دلیل است که در نهایت، بزرگترین اشتباه من این بود که به آنجلو نگفتم که عاشق کای شده ام. ممکنه به رابطه ما ختم بشه؟ بله – به خصوص اگر از من بخواهد که بین آنها انتخاب کنم – اما از بسیاری جهات … به هر حال اینطور شد. هر دو رابطه من با دردناکی به پایان رسید، و در نهایت، در همان موقعیتی قرار گرفتم که سعی می کردم از آن اجتناب کنم.