و وقتی جن شروع به گفتن کلمات ییدیش کرد، من اینطور گفتم: “اوه، وای!”
گفتم: این را از کجا آوردی؟ این تاثیرگذار بود!
پس بیایید در مورد تاریخ زادگاه شما صحبت کنیم. آیا آرزو می کنید که اگر چیزی متفاوت باشد؟
نه، من هرگز آرزو نمی کنم که همه چیز طور دیگری پیش می رفت. من مادرم را به خاطر پرسیدن سوالات سخت سرزنش نمی کنم. او می تواند شک داشته باشد. می خواستم او هم به من اعتماد کند. و او در این حقیقت به من اعتماد دارد که اگر جن را برگردانم، میداند که او را خیلی دوست دارم. اما این بدان معنا نیست که مامانم قرار نیست سوالی را که می خواهد بپرسد.
او مثل من کمی لجباز است و من چیزی را که می خواهم بگویم نخواهم گفت. و اتفاقاً فکر نمی کنم مامانم چیزی را برای من خراب کرده باشد. من فکر می کنم این باعث شد که جن واقعاً در مورد چیزهایی فکر کند. اما با تماشای همه چیز، می گویم: “خوب، او با سه پسر دیگر ارتباط واقعی داشت.” تماشای آن و شنیدن اینکه جن فکر میکرد روز سختی است، جالب نبود، زیرا در حالی که این اتفاق میافتاد، فکر میکردم که ما بسیار سرگرم میشویم. اما همین است که هست.
چگونه این تجربه شما را تغییر داد، به خصوص در رابطه با آینده؟
فکر نمی کنم واقعاً مرا تغییر داد. من با همان طرز فکری که وارد رابطه شدم وارد این کار شدم، یعنی به من اجازه می دهد کسی را بشناسم. من فکر می کنم قبل از اینکه آشکارا به نامزدی فکر کنید ابتدا باید با هم دوست باشید. من نمیخواهم درام را به زور تحمیل کنم. من همچنین نمی خواهم به زور سرگرمی کنم. من فقط می خواهم بگذارم همه چیز اتفاق بیفتد. و من اینطوری در این فصل بازی کردم و اینگونه است که بقیه عمرم را برای یافتن کسی بازی خواهم کرد.
بعدش چیه؟ آیا می خواهید ادامه دهید لیسانس در بهشت?
من قطعا آن را در نظر خواهم گرفت، اما … هنوز (تقریبا یک سال دیگر) باقی مانده است. روز به روز مصرفش میکنم و اگر به من پیشنهاد دادند و من مجرد هستم و به نظر انتخاب درستی است، بله، این کار را انجام خواهم داد.
در این میان، زندگی روزمره شما چگونه است؟
(در نمایش، شرح شغل من گفته شد) سرمایه گذار املاک و مستغلات، که درست است، اما من فروش را برای مدیریت املاک (گروه) اجرا می کنم، بنابراین در داخل املاک و مستغلات.
و حالا که مردم شما را از این نمایش می شناسند چگونه بوده است؟
من در سن دیگو بودم و همه مرا شناختند. اما در نیویورک، جایی که بیشتر وقتم را در آن می گذرانم، هیچ کس به این موضوع فکر نمی کند. هر کسی خیلی درگیر زندگی خودش است. آنها با سرعت در کنار شما راه می روند. منظورم این است که من شناخته شده ام، اما آرام تر است.
و بعد از قسمت دوشنبه گذشته، آیا بازخوردی از طرفداران دریافت کرده اید؟
منظورم مقدار DM های مادران یهودی این است که «باید با دخترم قرار ملاقات بگذاری». این دیوانه است. این دیوانه است.
آیا شما هر یک از آنها را در این مورد قبول دارید؟
آره شاید من حتی این را در برنامه گفتم، اما از نظر تاریخی، با دختران مسیحی قرار داشتم. این فقط یک جور تصادفی است. اما اگر یک یهودی خوب در آنجا وجود داشته باشد، من از آن ناراحتم. این کار را آسان می کند.