تیلور کراوز، «عشق کور است» هیچ کدام از این آمدن را ندید

فکر می‌کردم لحظه‌ای که گرت به شما گفت که متوجه شده است که در غلاف‌ها کمی محافظت شده‌اید، و به نظر می‌رسید تعجب کرده‌اید و بازخورد را دریافت کرده‌اید، لحظه‌ای جالب برای برقراری ارتباط بین شما دو نفر باشد. از طریق این تجربه در مورد خود چه چیزی یاد گرفتید؟

این یک لحظه رشد واقعا بزرگ برای من بود. از کسی که قرار ملاقات داشتم می‌خواستم درباره اینکه چطور راحت‌ترش کنم، ادامه بدهم و اطلاعات را به اشتراک بگذارم، بازخورد بدهد. اعتراف می‌کنم که فردی متفکر هستم، و بنابراین از نظر زمانی که صحبت می‌کنم یا چیزهایی می‌گویم، قبلاً به آنها فکر می‌کنم. من لزوماً کسی نیستم که فقط یک سری چیزها را به زبان بیاورم. بنابراین، من واقعاً می‌توانم همدلی کنم و ببینم چرا گرت فکر می‌کرد من حساب شده و محافظت شده‌ام. شما به نوعی در این کاسه ماهی از این همه دوربین هستید و گفتگوهای عمیقی دارید. من انگار آه، عادت ندارم این همه حرف بزنم.

این تجربه به من آموخت که می‌توانم متفکر باشم و همچنان به حرف‌هایی که باید بگویم فکر کنم، اما راه‌هایی را پیدا کنم که بتوانم از شریکم بخواهم که او را راحت‌تر کند و بیشتر باز شود. کلمه محاسبه شده بهترین انتخاب کلمه توسط گرت نبود، اما من متوجه شدم که او چه می گوید. فکر می کنم به خوبی به آن پرداختیم. دیدی که درستش کردیم و ادامه دادیم.

آیا برنامه را قبل از شروع آن تماشا کرده بودید؟ چه چیزی از حضور در برنامه شما را شگفت زده کرد؟

وقتی لباس‌ها را تا می‌کردم، هر فصل را به‌عنوان یک چیز منفعل نگاه می‌کردم…. تا زمانی که در آن حضور نداشتم، متوجه نشدم که این نمایش چقدر بزرگ است. من واقعاً متوجه نشدم که این شماره یک در نتفلیکس است، و میلیون‌ها و میلیون‌ها نفر آن را تماشا می‌کنند، و هواداران زیادی در اطراف آن وجود دارد. من کسی نیستم که واقعا تلویزیون واقعیت را تماشا کند. این فقط یک چیز راحت در حساب نتفلیکس من بود، اما من از اینکه چقدر مردم این نمایش را دوست دارند شگفت زده شده ام.

شما در این فصل به عنوان یکی از محبوب ترین طرفداران ظاهر شده اید. دیدی که اومد؟

انصافاً متحیر شدم…. من و گرت در آخرین قرار ملاقاتمان در مورد آن صحبت کردیم، و من فکر کردم، ما احتمالا فوق العاده خسته کننده هستیم، عزیزم. بدم می آید به شما بگویم که احتمالاً از این مرحله (فیلمبرداری) عبور نمی کنیم. فکر نمی‌کردم طرفدار مورد علاقه ما باشیم. فکر می‌کردم که ما در میانه‌ی گروه باشیم، یا مانند «سریع به جلو، سریع به جلو، سریع به جلو». بنابراین من به طرز خوشایندی شگفت زده شده ام.

منبع