در نوشتن این مطلب، متوجه شدم که حتی مطمئنترین نمایندگان نسل ما نیز در حال مبارزه با چربی هراسی درونی خود و مسائل مربوط به تصویر بدن هستند.
اگر از اوایل دهه 2000 بدون مشکلات بدنی جان سالم به در برده اید، تبریک می گوییم
خواهرزاده 12 سالهام اخیراً به من گفت: «میتوانی باور کنی که ویکتوریا سیکرت به تازگی شروع به استفاده از مدلهای سایز بزرگ کرده است، مثلاً دو سال پیش؟ چرا اینقدر طول دادند؟” اگر نسل او واقعاً بتواند چرخه را متوقف کند، پروانههای واقعی به دست آوردم که این استاندارد باریک، خفهکننده و منحصربهفرد زیبایی دیگر سلطنت نمیکند. اما اختلالات خوردن و تصویر منفی بدن تنها با افزایش سن از بین نمیروند و تا زمانی که زنان هزاره برای درمان این زخمها اقدامات جدی انجام ندهند، ما همچنان رنج خواهیم برد.
بر اساس افزایش محتوای هزارهای که «هنجارهای» سالهای اولیه ما را تحلیل کرده و فعالانه از بین میبرد، به نظر میرسد امیدی وجود دارد. و من امید زیادی به ژنرال Z دارم، که در بیشتر موارد، علیرغم حجم بیسابقهای از محتوای اینفلوئنسر فتوشاپی که از بدو تولد مصرف کردهاند، به نظر میرسد که در درک خود از تنوع بدن و پذیرش بسیار تکاملیافتهتر است.
میلر به من میگوید: «بزرگ شدن در دهههای 90 و 2000 با تصویر بدنم به هم ریخته بود. «زنان و دختران جوان احساس میکردند که ما باید همیشه کامل باشیم – کاری غیرممکن و دلهرهآور. خدا را شکر که امروزه فضایی برای بودن داریم انسان و زیبا به روش های کاملا ناقص خودمان. ما برای این جنگیدیم. ما شایسته این هستیم.»
داف تنها کسی نبود که بیرحمانه به دنبال تیپ بدنی بود که ظاهراً خارج از «ایدهآل» آن دوران بود، نیکول ریچی (که در آن زمان گفت: «نمیخواهم هیچ دختر جوانی به نظر برسد. به من و گفتن، “این چیزی است که من می خواهم به نظر بیایم”) و دوقلوهای اولسن (یکی از آنها تحت درمان اختلال خوردن قرار گرفت). از بررسی های مربوط به وزن در مورد تایتانیککیت وینسلت به تشریح منزجر کننده اندازه دور کمر جسیکا سیمپسون، با یک قاشق چشماندازی منحرف و روایتی بیرحمانه بیرحمانه خوردیم که بسیاری از ما را با زخمهای ماندگار برجای گذاشت – چه به شکل یک اختلال تمام عیار یا صرفاً دایرهالمعارفی پایدار. آگاهی از محتوای کالری هر غذا، که وقتی سعی می کنیم در زمان صرف غذا “عادی” باشیم، مغز ما به طور خودکار آن را به صدا در می آورد.